دنیای شوم
دنیای شوم

دنیای شوم

قسمت 6 فصل اول

 ((به نام خدا))

انچه گذشت در دنیای شوم:

محمد:چند نفر دارن میان سمت ما

عرفان : ادمن

عرفان:ما داریم ی کمپ میزنیم به شما اعتماد نداشتم به خاطر همین امتحانتون کردم

(بیو بیو بیو بیو بیو بیو)

عرفان:محاصره شدیم  ((به نام خدا))

انچه گذشت در دنیای شوم:

محمد:چند نفر دارن میان سمت ما

عرفان : ادمن

عرفان:ما داریم ی کمپ میزنیم به شما اعتماد نداشتم به خاطر همین امتحانتون کردم

(بیو بیو بیو بیو بیو بیو)

عرفان:محاصره شدیم

 

قسمت 6 از فصل اول

؟:بخوابید روی زمین

عرفان: بخوابید K

محمد : شوخی کردم بپرید بالا J

عرفان: این ماشینارو از کجا گیر اوردین

ارمین: من پیدا  کردم

عرفان:مثل اینکه جا کمه هممون نمیتونیم بیایم

میلاد:نگران نباش افشین الان با دخترا میان تو ی ون هستن

عرفان:خوب پس جا میشیم .اقا سریع بشینید تو ماشینا که باید بریم

افشین اومد با یِ ون سفید با دخترا بود من به میلاد اشاره کردم که به افشین محل نذار

افشین:بپرید بالا بچه ها

میلاد:صدای اهنگو کم کن میکشونیشون سمت ما

سوار ماشین شدیم و محمد گفت دنبال من بیاین.دنبالش رفتیم تا اینکه رسیدم اول تهران

عرفان:افشین نگه دار

ماشینو نگه داشت از ماشین  پیاده شدم تاحالا تهرانو تو این سنگینیو خفقان ندیده بودم ی سکوت خاصی بود

محمد:عرفان سوار ماشین شو باید بریم پشتتو نگا

نگاهمو انداختم به عقب دیدم ی گله بزرگ از اون مٌرده ها پشتمونن شاید تعدادشون به 5 هزار تا 10 هزار میرسید از ترسم سوار شدمو افشین گازشو  گرفت تا رسیدم به تهران سر  سر پادگان محمد زد بغل و راهنما زد همه  زدیم بغل پیاده شدیم

محمد:ببینید الان باید دنبال ی جای امن بگردیم جایی که بتونیم توی اون زندگی کنیم

عرفان : به نظر من از مدرسه شروع کنیم کوچیک تره و بهتره اسون تر میشه ادارش کرد

میلاد:منم موافقم

اقای کریمی : من میگم تو ی جایی شبیه همین پادگان کمپ بزنیم که مهمات هم داخلش وجود داره

محمد:من  با این حرف موافقم

ارمین: منم موافقم

من به حالت ناراحت برگشتم سمت ون نشستم داخلش که دیدم زهرا اومدسمتم

زهرا :اقا عرفان ببخشید فکر کنم الان ما رو مقصر میدونید بابت این قضایا

عرفان: نه ربطی به شما نداره اینا عقلشون تو چشمشونه من میگم دردسرش بیشتره گوش نمیدن شما هم خوب نمیدونید طرف اونارو گرفتید مهم نیست من از اینا فاصله میگیرم میرم دنبال ی جا برای خودم

وسایلامو برداشتم در ون و باز کردم و طوری که بفهمن به طرف مخالفشون رفتم

محمد:عرفان ؟ کجا؟

عرفان:فکر کنم به کسی مربوط نیست

محمد:یعنی چی این چه مسخره بازیه تو در میاری

عرفان : شما عقلتون تو چشمتونه نمیخوام وارد  دردسر شم

محمد:باشه راه باز جاده دراز هرکی میخواد باهاش بره بره جلوشو نگرفتیم

هیشکی حتی روشو هم به طرفم بر نگردوند تو دلم گفتم اشکال نداره اون که تو زندگی عادی مون بد شانسو بد بخت بودیم تو این بل بشو هم همونطوری هست من خدارو دارم غم ندارم.جلوی محمد کلتی که گرفته بودم از دزدا برداشتم خشابشو چک کردم تو ذهنم گفتم 5  تا تیر مسخرست

میلاد:بمون عرفان ما به تو نیاز داریم

عرفان: با ی لبخند تمسخر امیز برگشتم و رفتم پشتمم نگاه نکردم

تو دلم گفتم : چیکار کنم تنهایی ؟ همینطور داشتم میرفتم و با خودم فکر میکردم که دیدم ی گله از کوچه بغلی من دارن میان سریع دوییدم سمت جلو سمت چپم ی کوچه بود رفتم تو کوچه دیدم در ی خونه بازه در اهنی اپارتمانو هل دادم و رفتم داخل خونه درو اروم بستم نفس نفس میزدم میگفتم خدایا حالا چی کار کنم ؟ بر گشتم دیدم بالای پله ی نفر واساده داره منو نگاه میکنه

عرفان:سلام

؟:سلام

عرفان:میشه چند دقیقه بمونم بعدش که ابا از اسیاب بیوفته میرم

؟:اسمت چیه؟

عرفان:عرفان هستم

مهدی: منم مهدی هستم  بهم میگن مهدی خطر

عرفان : گروه داری ؟

مهدی:اره تو این ساختمونن 2 تاشون

عرفان:کمپ دارید ؟

مهدی اره ؟

عرفان: میتونم بپرسم کجاست ؟

مهدی: پادگان تهرانسر

ی لحظه تمام بدنم سست شد

عرفان: منم ی گروه داشتم گفتن ما میخوایم توی پادگان تهرانسر ی کمپ بزنیم

مهدی : وای به حالشون

عرفان: چرا ؟

مهدی : فرماندمون میکشتشون

عرفان: خب چرا

مهدی:چون به تازگی ی جایی درگیری شد بین ما و چند تا ادم دیگه موقع پیدا کردن اب از پریروز که این اتفاق افتاده به نگهبانا گفته هر کی دیدن بکشید نزارید نزدیک بشن

عرفان: بالای برجکا که کسی نبود

مهدی : احتمالا موقع عوض کردن شیفتاشون بوده

عرفان:باید بهشون خبر بدم

صدای بیسیم: خیششش خیییییش چند تا مهاجم دارن نزدیک میشن فرمانده چیکار کنیم ؟

فرمانده: بزنیدشون اما زنده میخوامشون

(پایان قسمت 6فصل اول)

(شما میتوانید با استفاده از لینک زیر این قسمت را دانلود کنید)

http://s3.picofile.com/file/8209909934/episode_6.pdf.html



تاریخ پخش قسمت بعدی :1394/6/13 روز جمعه


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.