دنیای شوم
دنیای شوم

دنیای شوم

خب اینم قسمت دوم برای شما دوستان با نظراتتون خوشحالم کنید و باعث پیشرفت داستان بشید.

  خب اینم قسمت دوم برای شما دوستان با نظراتتون خوشحالم کنید و باعث پیشرفت داستان بشید.

(بسم الله الرحمان الرحیم )

خااااااااااااواوااااااا

افشین:عرفان فرار کن . اقای نصیری نههههههههههههههه

(امیر اقای نصیری رو گرفت منو افشین خودمونو رسوندیم به رستوران پیش میلاد)

عرفان:میلااااااااااد سریع ی وسیله بده از تو اشپز خونه بتونم اینارو بکشم.

میلاد:بیا این قابلمه رو بگیر K

افشین:من میرم در سالن بغلی رو میبندن که نتونن برن اونجا چون بقیه اونجان

عرفان: سریع برو که دارن میرسن

میلا:بیا این چاقو همراهت باشه افشین

افشین:ممنون اما .. .

 خب اینم قسمت دوم برای شما دوستان با نظراتتون خوشحالم کنید و باعث پیشرفت داستان بشید.

(بسم الله الرحمان الرحیم )

خااااااااااااواوااااااا

افشین:عرفان فرار کن . اقای نصیری نههههههههههههههه

(امیر اقای نصیری رو گرفت منو افشین خودمونو رسوندیم به رستوران پیش میلاد)

عرفان:میلااااااااااد سریع ی وسیله بده از تو اشپز خونه بتونم اینارو بکشم.

میلاد:بیا این قابلمه رو بگیر K

افشین:من میرم در سالن بغلی رو میبندن که نتونن برن اونجا چون بقیه اونجان

عرفان: سریع برو که دارن میرسن

میلا:بیا این چاقو همراهت باشه افشین

افشین:ممنون اما .. .

خاااااوااواواااااااااا

عرفان:اومدن ولش کن بیا بزنیمشون

میلاد:من امیرو میزنم شما دوتا اقای نصیری رو

خاااااااااااااااااا

(با ضربه افشین به سر اقای نصیری فهمیدیم که ااون ها فقط با ضربه به سرشون اسیب میبینن)

میلاد:خودشه منم چاقورو تا فرو کردم تو سر امیر از کار افتاد فکر کنم مرده دیگه

افشین:اره اینا با ضربه زدن به سرشون اسیب میبینن

عرفان:خب حالا این جنازه ها رو از قطار میندازیم پایین بعد باید برای غذا همرو صدا کنیم بیان و در این مورد باهاشون صحبت کنیم.

افشین:باشه میلاد برو همرو صدا بزن تا بیان رستوران ما ترتیب جنازه اقای نصیری و امیرو میدیم

میلاد:باشه.اما امیر رو کی گاز گرفته چرا تبدیل شد ؟

عرفان:جای گاز گرفتگی رو بدنش نیست اما فکر کنم بیماری هنوز توی یچی هست یا ابه یا غذاس یا  هوا

افشین:از اب و غذا نیست چون هممون خوردیم ولی چون رفته بود نگهبانی احتمال قوی مال هواست

افشین:میلاد سریع بهشون بگو کسی بیرو نره

(بعد از انداختن جنازه ها داخل یکی از سالن ها برگشتیم سمت رستوران میلادو دیدیم نفس نفس زنان داره به سمتمون میاد)

عرفان:چی شده میلاد ؟؟

میلاد:در واگن 2 بازه همه رفتن بیرون  تو 1 نامه نوشته بودن ما قضیه امیر و اقای نصیری رو فهمیدیم به خاطر همین اینجارو جای امنی نمیدونیم

افشین:در واگن و بستی ؟

میلاد:واااااای انقدر هول شدم یادم رفت الان میرم میبندم .در ضمن اقا مهدی پشت صفحه نوشته بود :تو رادیو شنیدیم توی تهران ی مرکز برای بازمانده ها هست ما میریم اونجا شما هم بیاید

عرفان:انگار بقیه نمیخواستن بفهمیم

افشین:اره.ولی امشبو همینجا میمونیم فردا صبح زود از اینجا راه میوفتیم به سمت تهران

میلاد:من میرم درو ببندم

(میلاد سی ثانیه نرفته بود تا . . .)

میلاد:کمـــــــــــــــــک کنید افشــــین عرفــــــــــــــــــــــــــــان

(پایان قسمت دوم از فصل اول)

شما میتونید با استفاده از لینک زیر این قسمت رو دانلود کنید

http://www.pnuforums.ir/upload/94/5/1438935348.pdf

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 17:43 http://20309.ir

عالی بود

salam doste aziz maamnon az nazaret montazere ghesmat haye badi dastan bash

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.